بهره کردن. بخش کردن. تقسیم کردن. توزیع کردن: غم هجران به سویّت تر از این قسمت کن کین همه درد به جان من تنها نرسد. سعدی. عشق چون قسمت اسباب معیشت میکرد لاله داغی ز میان برد که داغم دارد. قدسی. ، نصیب کردن: ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را اختیار آن است کو قسمت کند درویش را. سعدی
بهره کردن. بخش کردن. تقسیم کردن. توزیع کردن: غم هجران به سویّت تر از این قسمت کن کین همه درد به جان من تنها نرسد. سعدی. عشق چون قسمت اسباب معیشت میکرد لاله داغی ز میان برد که داغم دارد. قدسی. ، نصیب کردن: ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را اختیار آن است کو قسمت کند درویش را. سعدی
اگر بیند در میان خلق به راستی قسمت کرد، دلیل است که با خلایق انصاف نگه دارد و اگر بیند که مال خود را به خیر و صلاح قسمت کرد، دلیل است که فرزندان خود را زن خواهد. اگر بیند که مال خود را به شر و فساد قسمت کرد، دلیل که حالش پراکنده گردد. اگر بیند که مال کسی را به رضای او قسمت کرد، دلیلش به صلاح و فساد آن کار بازگردد - محمد بن سیرین
اگر بیند در میان خلق به راستی قسمت کرد، دلیل است که با خلایق انصاف نگه دارد و اگر بیند که مال خود را به خیر و صلاح قسمت کرد، دلیل است که فرزندان خود را زن خواهد. اگر بیند که مال خود را به شر و فساد قسمت کرد، دلیل که حالش پراکنده گردد. اگر بیند که مال کسی را به رضای او قسمت کرد، دلیلش به صلاح و فساد آن کار بازگردد - محمد بن سیرین